ترجمهی شعری از W. H. Auden، که مرثیهایست در مراسم تدفین یک دوست.
عنوان اصلي شعر : Funeral Blues
سوگسرودِ مراسم تدفین
بخوابان ساعتها را، قطع کن تلفن را
منع کن سگ را از كشيدن زوزه براي استخوان،
ساکت کن پیانو و طبل را
تابوت را خارج کنید، بگذار عزادران بیایند.
بگذار هواپیماها، بالای سر حلقه زنند شیونکنان
و بنویسند با شتاب بر متن آسمان: او مرده است،
کرواتهای کرپ را بر گردن سفید فاختهها بیانداز
بگذار پلیسِ ترافیک دستکشِ کتان سیاهش را دست کند.
او شمال و جنوب، شرق و غرب من بود،
خستهگیِ هفتهی کاری و استراحت جمعهی من،
نیمروز و نیمه شب، گفتگوی من، آواز من بود؛
میاندیشیدم که عشق
تا ابد پایسته است؛ خطا کردم.
ستارگان اكنون لازم نمیشوند؛ خاموششان کن؛
متراکم کن مهتاب و از کار بیانداز آفتاب را؛
به دور بیافشان دریا و برچین جنگل را
چرا که اكنون،
هیچ چیز
هرگز
خوش نمیآید.
سوگسرودِ مراسم تدفین
بخوابان ساعتها را، قطع کن تلفن را
منع کن سگ را از كشيدن زوزه براي استخوان،
ساکت کن پیانو و طبل را
تابوت را خارج کنید، بگذار عزادران بیایند.
بگذار هواپیماها، بالای سر حلقه زنند شیونکنان
و بنویسند با شتاب بر متن آسمان: او مرده است،
کرواتهای کرپ را بر گردن سفید فاختهها بیانداز
بگذار پلیسِ ترافیک دستکشِ کتان سیاهش را دست کند.
او شمال و جنوب، شرق و غرب من بود،
خستهگیِ هفتهی کاری و استراحت جمعهی من،
نیمروز و نیمه شب، گفتگوی من، آواز من بود؛
میاندیشیدم که عشق
تا ابد پایسته است؛ خطا کردم.
ستارگان اكنون لازم نمیشوند؛ خاموششان کن؛
متراکم کن مهتاب و از کار بیانداز آفتاب را؛
به دور بیافشان دریا و برچین جنگل را
چرا که اكنون،
هیچ چیز
هرگز
خوش نمیآید.
1 comment:
Unknown said...
این پست مال 16 سال پیشه و من الان برای یکی از پروژه هام نیاز به ترجمه اش داشتم. ممنونم