<body>

سرشک

وقتی که خود را باز یافتم، دیدم تمام جاده ها از من آغاز میشوند. 

Saturday, August 27, 2005

2:45 AM - شعر - ترجمه

ترجمه‌ی شعری از W. H. Auden، که مرثیه‌ایست در مراسم تدفین یک دوست.
عنوان اصلي شعر : Funeral Blues


سوگسرودِ مراسم تدفین

بخوابان ساعت‌ها را، قطع کن تلفن را
منع کن سگ را از كشيدن زوزه براي استخوان،
ساکت کن پیانو و طبل را
تابوت را خارج کنید، بگذار عزادران بیایند.

بگذار هواپیماها، بالای سر حلقه زنند شیون‌کنان
و بنویسند با شتاب بر متن آسمان: او مرده است،
کروات‌های کرپ را بر گردن سفید فاخته‌ها بیانداز
بگذار پلیسِ ترافیک دستکشِ کتان سیاهش را دست کند.

او شمال و جنوب، شرق و غرب من بود،
خسته‌گیِ هفته‌ی کاری و استراحت جمعه‌ی من،
نیم‌روز و نیمه شب، گفتگوی من، آواز من بود؛
می‌اندیشیدم که عشق
تا ابد پایسته است؛ خطا کردم.

ستارگان اكنون لازم نمی‌شوند؛ خاموششان کن؛
متراکم کن مهتاب و از کار بیانداز آفتاب را؛
به دور بیافشان دریا و برچین جنگل را
چرا که اكنون،
هیچ چیز
هرگز
خوش نمی‌آید.


Blogger Unknown said...

این پست مال 16 سال پیشه و من الان برای یکی از پروژه هام نیاز به ترجمه اش داشتم. ممنونم  


Post a Comment

© Sereshk 2005 - Powered for Blogger by Blogger Templates