در بلندترين نقطه هلند، كه ارتفاع زمين به 323 متر ميرسد، Drielandenpunt وجود دارد كه محل تلاقي مرز سه كشور هلند، بلژيك و آلمان است. برجي در آنجا بنا شده كه اگر از آن بالا بروي، كافيست تا يك دور كامل بچرخي، تا 10 شهر مختلف از اين سه كشور را ببيني! در پايين برج لابيرنتي وجود دارد كه سه مدخل اصلي دارد، كه از هر كدام كه خارج شوي، در واقع در يك كشور ديگر قدم گذاشتهاي.
طبيعت جنگلي و رنگارنگ اين منطقه در اين فصل، من را ميكشاند كه بروم و در آن جنگلهاي انبوه گم شوم!
برج را فقط براي ارتفاعاش و حول و هواي سقوط اش دوست دارم و نه از اين رو كه مرز سه كشور زير پاهايم هست يا مثلاً حس احمقانهي اشرف (مخلوقات) بودن يا معصوميت و ...(از اين جور حسهاي ابلهانه) را تداعي ميكند.
برج را فقط براي ارتفاعاش و حول و هواي سقوط اش دوست دارم و نه از اين رو كه مرز سه كشور زير پاهايم هست يا مثلاً حس احمقانهي اشرف (مخلوقات) بودن يا معصوميت و ...(از اين جور حسهاي ابلهانه) را تداعي ميكند.
من هنوز نتوانستهام ذوق و شوق كودكانه و فراوان خود را از گم شدن در جنگل حتي اندكي كاهش دهم! راستش از آنجا كه گم شدن در شهر، آنگونه كه انسان در بيشهزاري انبوه گم ميشود هنر و مهارت ميخواهد (والتر بنيامين، 'كودكي برليني در حوالي پايان سده نوزدهم') و من چندان (در اين چند وقته) فرصت گم شدن را نداشتهام، ترجيح ميدهم كه تا آنجا كه ميتوانم، در جنگلهاي Drielandenpunt پرسه بزنم و گم شوم. تنها صداي باد است كه ميآيد و نيوشيدن آن مهارت و هنر ميخواهد.