<body>

سرشک

وقتی که خود را باز یافتم، دیدم تمام جاده ها از من آغاز میشوند. 

Saturday, December 09, 2006

4:33 PM -

خانه خريدن / در خانه زيستن

شايد خانه خريدن روياي هزاران هزار ايراني باشد، كه به هر حال براي من و شباهنگ اينطور نبود. هرچند كه يكي-دو روز پيش خانه‌اي كه پسنديده بوديم را خريديم و در اين راه تمام بار را خودمان بر دوش كشيديم و خواهيم كشيد (بر خلاف آنان كه خوشه‌چين اجداد و اطراف‌شان هستند)، اما خانه خريدن نيست كه شور و شادي و شعف دارد، و حتي خريدن خانه هرگز زيبائي و شكوه لازم براي رويا بودن را ندارد؛ بلكه در خانه زيستن، در آن خاطره پروراندن و رسوب دادن است كه شوق و ذوقي فراوان و زيبا و زاينده به بار مي‌آورد. چيزي كه در برابر شكوه و عظمت و زيبائي آن، برآورده شدن نشئه خريد و فتيشيستي و مضحك و ابلهانه رايج در بين همه، حقيرتر از حقارت يك دانه غبار در برابر سلسله كوههاي البرز است.

براي منِ فعلي، يكي از زيباترين‌ چيزها، هم‌كوشي و دوشادوشي با شباهنگ است، كه در پس تمام سختي‌ها و ناملايمات، آرام‌ و خندان، نبض مرده‌ام را به انگشتان اش، تپنده مي‌كند.

در ضمن، عشق هم دروغ است.


Location: Drielandenpunt (Netherlands); Camera: Sony Cybershot

نمي‌دانم در من چه مي‌گذرد. اين گراني مرا به زمين بسته حال آنكه جاذبة مغناطيسي آن همه ستاره را بالاي سرم دارم. سنگيني ديگري مرا به خود مي‌آورد. وزن خود را احساس مي‌كنم كه مرا به سوي اين همه چيزها باز مي‌گرداند. رؤياهاي من از اين تلماسه‌ها و اين ماه و آنچه در پيرامون من است واقعي ترند. لطف شگفت‌انگيز خانه در آن نيست كه ما را پناه مي‌دهد و گرم مي‌كند و بنايش از آن ماست. بلكه در آن است كه ذخيرة خاطرات شيرين را كم كم در ما برجا گذاشته است. در آن است كه در اعماق دل ما اين كوه تاريك را پديد مي‌آورد كه رؤياها همچون آب چشمه از آن جاري مي‌شوند. (آنتوان دوسنت اگزوپري، زمين انسان‌ها، ترجمه‌ي سروش حبيبي)


Anonymous Anonymous said...

/. نمی دانم در من چه می گذرد  


Anonymous Anonymous said...

سلام سرشک عزیزم. به هر حال مبارک است. آشیان تان لانه ی مرغ سعادت باد. عیش تان گلزار و گل خانه  


Anonymous Anonymous said...

falling up?  


Anonymous Anonymous said...

ey baba chera dooroogh ast  


Anonymous Anonymous said...

سلام....مبارك است دوست عزيز
راستي ببينم تو هم اين را از يونگ عزيز خوانده اي كه آنتوان دوسنت دوست داشتني ما هم عشق و ازدواج ناموفقي داشته و يكي از دلايل پروازهاي زيادش فرار از حقيقت بوده؟؟؟
عجيب است مگر نه؟؟؟
نميدانم شايد هم عجيب نيست...نميدانم  


Post a Comment

© Sereshk 2005 - Powered for Blogger by Blogger Templates