(ایرج میرزا)
بیچاره چه میکشی خودت را
دیگر نشود حسین زنده
کشتند و گذشت و رفت شد خاک
خاکش علف وعلف چرنده
من هم گویم یزید بد کرد
لعنت به یزید بد کننده
اما دگر این کتل متل چیست
وین دستهی خنده آورنده
تخم چه کسی بریده خواهی
با این قمههای نا برنده
آیا تو سکینه یی که گویی
سو ایستمیرم عمیم گلنده
کو شمر و تو کیستی که گویی
گل قویما منی شمیر النده
تو زینب خواهر حسینی
ای نره خرِ سبیل گنده
خجلت نکشی میان مردم
از این حرکات مثل جنده
در جنگ دو سال قبل دیدی
شد چند کرور نفس برنده
از این همه کشتگان نگردید
یک مو ز زهار[1] چرخ کنده
در سیزده قرن پیش اگر شد
هفتاد و دو تن ز سر فکنده
امروز تو چرا میکنی ریش
ای در خور صد هزار خنده
کی کُشده شود دوباره زنده
با نفرین تو بر کُشنده
باور نکنی بیا ببندیم
یک شرط به صرفهی برنده
صد روز دگر برو چو امروز
بشکاف سر و بکوب دنده
هی بر سر و ریش خود بزن گِل
هی بر تن خود بمال سنده
هی با قمه زن بر کله خویش
کاری که تبر کند به کنده
هی بر سر خود بزن دو دستی
چون بال که میزند پرنده
هی گو که حسین کفن ندارد
هی پاره بکن قبای ژنده
گر زنده نشد عنم به ریشت
گر شد عن تو به ریش بنده
جناب پویان بحث نسبتا جالبی را پیش کشیدهاند که البته من فقط موضوع و روش بحث را میپسندم. میتوان درباره تغیر روند عزاداریهای حسین کلی حرف و حدیث و تحلیل آورد و مثلا میتوان آن را از منظر بازنمائی و بازنموده و کشاکش مرحلهی شیطان(ی) و خدا(ئی) دید. که هرچند این کار (لااقل از منظر جامعهشناسی) در خور توجه و دارای ارزش است، اما نباید سبب شود که از بلاهت غیر قابل انکار و حماقت بنیادین اصل و اساسِ این رسم و رسوم غفلت شود. من ترجیح میدهم این بلاهتها را به همان دیدهای بنگرم که سعدی زمانهی ما (ایرج میرزا) نگریسته است.
اصلاً من فکر میکنم که باید همتی فراهم شود تا تمامی آثار هنری و ادبی مربوط به هجو و هزل سنتها و آئینهای مذهبی و خود مذهب گردآوری شود تا آیندگان وقتی که میخواهند اخلاق دوران ما را تبارشناسی کنند، گنجینهای ارزشمند فرا روی خود داشته باشند.
در همین راستا، شعر دیگری از ایرج میرزا را که در وبلاگ "گرگ در باران" رونویسی و منتشر شده است میلینکم.
در ضمن بسیار هم کار صوابی بود که شروع نوشتن گرگ باران دیده با همین مسائل شد.
said...
خیلی جالب بود سرک عزیز. واقعن مسخره است این همه بی هودگی و بازی خوردن. ما ملت درست بشو نیستیم
said...
said...
برو اين دام بر مرغ دگر نه....
.
.
.
من كه حسابي پايه ي اين كارم كه همچين يك HAND BOOK ريدن به مذهب تهيه بشه!
said...
برو اين دام بر مرغ دگر نه....
.
.
.
من كه حسابي پايه ي اين كارم كه همچين يك HAND BOOK
ريدن به مذهب تهيه بشه!
said...
مرتيكه زهارالدين !
ديروز بدون خبر كدوم گوري تشريف برديننننن ؟
said...
مرتيكه زهارالدين !
ديروز بي خبر كجا رفتي ؟
said...
واقعا براتون متاسفم
خیلی سطحی مبتذل و نابخردانه با این مساله برخورد می کنید
واقعا براتون متاسفم
said...
برای این جناب مصطفی یک جواب در نظر گرفته ام که ابتدا قصد داشتم همین جا بنوسیمش ولی به دلیل اینکه کمی طولانی شد تصیم گرفتم در صفحه ی خود منتشرش کنم.
از مصطفی و همه مخالفان و موافقانش می خواهم که در صورت تمایل ملاحظه بفرمایند...