<body>

سرشک

وقتی که خود را باز یافتم، دیدم تمام جاده ها از من آغاز میشوند. 

Sunday, March 25, 2007

5:10 PM - مؤلف - مؤلف

سالی
نوروز
بی چلچله بی بنفشه می‌آید٬
بی جنبشِ سردِ برگِ نارنج بر آب
بی گردشِ مُرغانه‌ی رنگین بر آینه .
سالی
نوروز
بی گندمِ سبز و سفره می‌آید٬
بی پیغامِ خموشِ ماهی از تُنگِ بلور
بی رقصِ عفیفِ شعله در مَردَنگی
سالی
نوروز
همراه به دَر کوبه‌یِ مردانی
سنگینیِ بارِ سال‌هاشان بر دوش
تا لاله ی سوخته به یاد آرد باز
نامِ ممنوع‌اش را
و طاقچه‌ی گناه
دیگر بار
با احساسِ کتاب‌های ممنوع
تقدیس شود.

در معبرِ قتلِ عام
شمع های خاطره افروخته خواهد شد.
دروازه های بسته
به ناگاه
فراز خواهد شد.
دستانِ اشتیاق
از دریچه ها دراز خواهد شد
لبانِ فراموشی
به خنده باز خواهد شد
و بهار
در معبری از غریو
تا شهرِ خسته
پیشباز خواهد شد.
سالی
آری
بی گاهان
نوروز
چنین
آغاز خواهد شد.

احمد شاملو ـ حدیث بی قراری ماهان (نوروز ۵۶ و پاییز ۷۲)


اين شعر را پشت مجله‌ي "رسا" ديدم، كه اولين شماره از دور جديد اش را در سال 79 در دانشگاه صنعتي اميركبير با جمعي از دوستان چاپ زده بوديم. روي جلد عكس يك سفره‌ي هفت سين بود و پشت جلد هم همين شعر كه براي خودم سرشار از خاطره است و بي ربط به اين ايام نيست.
نوروز بر تمام دوستان و آشنايان و دشمنان (و نه احمق‌ها) فرخنده باد. مخصوصاً به پدر و مادر عزيز ام كه دوستشان داشته و مي‌دارم تبريك مي‌گويم. مخصوصاً به دو خواهر عزيز و نازنينم كه زندگي بي آنها خيلي چيزها كم دارد. مخصوصاً به شباهنگ عزيزترين ام كه در اين سال ياد گرفتم چگونه دوست اش بدارم و چگونه زيبايي‌ها را بهتر بنگرم. و مخصوصاً به خانواده‌ي شباهنگ، كه دوستشان مي‌دارم.
نوروز و سال نو بر تمام دوستان و آشنايان و دشمنان خوش و خجسته و پر از سلامتي باد.
شيراز را سياحت نكرده بودم، كه امسال بخشي از آن به لطف شباهنگ و خانواده اش ميسر شد. من دوستش مي‌دارم، هر چند كه آب و هواي خوزستان نزديك نورزو چيز ديگري است.


Blogger پسر قبیله said...

منم بهت مي تبريکم جناب سرشک
ميخونمت اگه حتي کامنت نمي ذارم
با عکسات هم حال مي کنم جناب عکاس
يکي دو ماه پيش لينکتو گذاشتم تو وبلاگم
اجازه نگرفته بودم
اجازه داشتم؟
...
باربد شب  


Anonymous Anonymous said...

:)  


Post a Comment

© Sereshk 2005 - Powered for Blogger by Blogger Templates