دربارهي موارد اخيراً پيش آمده (ماجراي هاجر سليمي نمين و چهار نشريهي اميركبير، طرح ارتقاي امنيت اجتماعي، دستگيري موسويان و اعتراضات گسترده و كتكزدن معلمان، گوش ندادن به حرف كارگران، دروغگوييهاي دولت در آمار اقتصادي و تورم و در راس آنها احمدي نژاد) شايد تنها راه درست انديشيدن و قضاوت كردن، بررسي تمام اخبار و نقدها و شايعات و شنيدهها و ديدهها و شعارها باشد و نيز از نزديك ديدن ماجراها. همين امر به سوالات و ترديدهايي منجر ميشود كه ميتواند روشنگر باشد. به نظر نگارنده اين امور چندان بيربط نيستند. هرچند در اينجا، متاسفانه، همت پرداختن به همهي موارد فوق در يكجا نيست.
ابتدا مروري كوتاه بر سير زماني ماجراي هاجر سليمي نمين:
1- ظاهراً اولين اخبار مربوط به "ماجرا"ي هاجر سليمي نمين (بهتر است آن را ماجراي هاجر سليمي نمين بدانيم تا ماجراي استاد زرين كلك، زيرا...) توسط رجا نيوز در روز پنجشنبه 13 ارديبهشت 86 در ساعت 4 و 18 دقيقهي عصر در اينترنت پخش ميشود و اين مصادف با روزي است كه طبق خبر رجا نيوز بيش از 1000 نفر دانشجوي معترض در اعتراض به اقدام استاد زرين كلك در مقابل سردر دانشگاه تهران خواستار برخورد قضايي و اجراي اشد مجازات شدند.
ابتدا مروري كوتاه بر سير زماني ماجراي هاجر سليمي نمين:
1- ظاهراً اولين اخبار مربوط به "ماجرا"ي هاجر سليمي نمين (بهتر است آن را ماجراي هاجر سليمي نمين بدانيم تا ماجراي استاد زرين كلك، زيرا...) توسط رجا نيوز در روز پنجشنبه 13 ارديبهشت 86 در ساعت 4 و 18 دقيقهي عصر در اينترنت پخش ميشود و اين مصادف با روزي است كه طبق خبر رجا نيوز بيش از 1000 نفر دانشجوي معترض در اعتراض به اقدام استاد زرين كلك در مقابل سردر دانشگاه تهران خواستار برخورد قضايي و اجراي اشد مجازات شدند.
2- خبر رجا نيوز بيان كنندهي اين است كه عصر سه شنبه 11 ارديبهشت، استاد زرين كلك با بيرون كشيدن چند تار موي هاجر سليمي نمين، به او و حجاب و كلاً اسلام و مسلمين هتاكي كرده و بايد مجازت شود.
3- حدود 20 وبلاگ (يا بيشتر؟) كه حلقهاي به نام مجمع وبلاگنويسان مسلمان را تشكيل ميدهند با ايجاد يك سايت ويژهي اعتراض به هتاكي استاد و نيز لينك دادنهاي بسيار فراوان در وبلاگهاي زنجيرهاي و ... تقريبا تمام جستجوي اينترنتي در اين مورد را به خود ختم كردند. اولين سايتها و لينكها در تاريخ 13 ارديبهشت (پنجشنبه) ارائه شد.
4- كيهان در شمارهي 18792 در روز شنبه 15 ارديبهشت (شمارهي 18792) عين خبر را از رجا نيوز نقل ميكند و بيشتر از پيش پياز داغ آن را به طرز مضحكي زياد ميكند. به گزارش اين خبرگزاري كه خود از رجا نيوز خبر را گرفته هاجر سليمي نمين بعد از شوك وارده بي هوش شده و چند ساعت را در بيمارستان گذرانده است!
5- خبري كوتاهي از ايسنا (كوير) در روز شنبه 15 ارديبهشت پخش ميشود (كه البته من نتوانستم آن در سايت خود ايسنا پيدا كنم) مبني بر اينكه استاد زرين كلك از دانشگاه اخراج شده است...
6- از جمله اولين كساني كه به نشر اين اخبار و اين واكنشهاي احمقانه واكنش نشان داد (تا اونجا كه من جستجو كردم) آقاي مهدي محسني بوده كه به طور پيگير و خيلي جدي مسئله را در وبلاگ جمهور مورد مداقه قرار داده و از زاواياي ديگر و با در نظر گرفتن اتفاقات اخير به بحث و نقد پرداخته اند. اولين مطلب ايشون در تاريخ 16 ارديبهشت نوشته شد و به نقل از خودشون منبع اطلاعاتي ايشون هم همون سايت محاكمهي هتاك بود.
7- روزنامهي حيات نو در شمارهي 1187 به تاريخ 18 ارديبهشت در صفحهي اجتماعي خود به نقل از استاد زرين كلك خبر اخراج وي را تكذيب كرده است.
8- روزنامهي اعتماد بعد از كلي تشكر و قدرداني از خود بابت اين همه زحمت براي انتشار اخبار دانشجويي، در شمارهي 1388 به تاريخ چهارشنبه 19 ارديبهشت نامهاي از جانب هاجر سليمي نمين انتشار ميدهد كه طي آن، وي اظهار ندامت كرده كه نميخواسته چنين جوي عليه زرين كلك راه بيافتد و هيچ نقشي در اين جريانات نداشته و خبر از هيچ چيز هم نداشته...و در شمارهي 1389 به تاريخ پنجشنبه 20 ارديبهشت همان روزنامه نامهي ديگري از هاجر سليمي نمين انتشار ميدهد مبني بر اين كه نامهي ديروز كذب محض و دروغ بوده و وي از جمله معترضان پر و پا قرص براي محاكمهي استاد زرين كلك است!
حالا طرح چند پيشنهاد، نظريه، سوال، ترديد يا نكتهي شبه-سياسي:
الف- چگونه ميتوان 1000 نفر معترض بسيجي خود-كش (خود-كش را به جاي واژهي استشهادي استفاده ميكنم تا از قداست اسطورهاي و جعلي آن كاسته شود) ظرف يك روز از ماجرا مطلع كرد و قرار تحصن و اعتراض را گذاشت؟ در حاليكه اولين اخبار اينترنتي روز پنجشنبه و درست ساعتي پخش شده است كه اعتراض به پايان رسيده است؟ اين در حالي است كه صاحبان وبلاگهاي زنجيرهايِ نشر خبر اين ماجرا (كه همگي مطلقا با بياني خشونت طلب، كينهاي و بعضاٌ مضحك مينويسند و اكثراً تازه-جواناني خود-كش و ديگر-كش هستند) به اين قضيه افتخار ميكنند كه ميتوانند ظرف دو ساعت هزاران بسيجيِ خود-كش را براي خود و ديگر كشي به صف بكنند آن هم صرفاٌ از طريق اينترنت! نتيجهي مهم اين است كه جريانات بسيار منظم و از پيش-طراحي شدهاي وجود داشته كه به صورت هماهنگ توانسته يك مشت بسيجي را در عرض يك روز و با كلي پلاكارد و شعار روانه دانشگاه تهران كند تا در برابر چيزي اعتراض كنند كه هنوز زبر و زرنگترين و فنيترين آنها هم خبري از آن نداشتند! اين مورد وقتي كاملاً روشن ميشود كه هيچكدام از تازه-جوانان خود-كش بسيجي اصلاً حرفي از حضور خود در آن اعتراض (روز پنجشنبه) نزده اند! در ضمن آقاي وزير منتخب احمدي نژاد نيز بسيار تر و فرز عمل كرده اند كه در تنها روز ميان ماجرا و اخذ تصميم در يك حركت خود-كشانه جمعه خود را حرام كرده و شنبه اول وقت حكم اخراجي استاد زرين كلك را صادر فرموده اند! مرحبا!
ب- چرا هيچ يك از شاهدان ماجرا هيچ چيز واضح و شفافي بيان نكرده است؟ آيا آنها ميترسند؟ آيا نام عباس سليمي نمين كه عموي هاجر سليمي نمين است اين همه ترس ميتواند داشته باشد؟ اما مسئله به همين راحتي نيز نيست. ميتوان حدس زد كه هاجر سليمي نمين تقريباً تنها كاري كه كرده (با توجه به نسبت خانوادگي اش) رفته و با فرد يا افرادي كه ميتوانند اين بلبشو را راه بياندازند اندكي صحبت كرده. با افرادي مثل شريعتمداري، عباس سليمي نمين و كساني كه مطمئناً بسيار خطرناكتر هستند و ما هرگز نام آنها را نخواهيم فهميد. تنها به همين بهانه ميتوان چنين حركاتي را ايجاد كرد كه در دل آن بسيجيهاي خود-كش بيايند و شعار بدهند كه "انقلاب فرهنگي بايد تكرار گردد". اين جريانات مخصوصاً به دنبال جريانات چند روز قبل از آنِ دانشگاه اميركبير ميتواند راهگشاي اين تفكر باشد كه دوباره بيرون انداختن اساتيد محترم و برجسته و مهم و صاحب فكر و هنر و ذوق و انديشه و قلع و قمح دانشجويان خوش-فكر و مبارز و مصلح و انديشمند، كاملاً قانوني شده و از حمايت بي دريغ نهادهاي دولتي و غير دولتي و پليسي و نيروهاي مسلحِ خود-كشِ استبداد گرا برخوردار شود.
ج- مطمئناٌ بين استاد زرين كلك و هاجر سليمي نمين "چيزكي" بوده كه در نهايت با زيركي و فرصتطلبي نيروهاي استبداد گرا تبديل به چنين سر و صدا هايي شود كه بعدها راه براي ويران كردن و گاييدن هرچه انديشه و هنر و ذوق است هموارتر شود. موضوع اين است كه استاد زرين كلك اشتباه كرده: يك اشتباه حقوقي و يك اشتباه تاكتيكي. اشتباه حقوقي ايشان ميتواند اين باشد كه با حقوق يك خانم مسلمان شوخي كردهاند كه اين مورد به نظر من (نه اينكه مهم نباشد در ذات عمل) در برابر بيحرمتيها و جسارتها و فحاشي و زورگوييهاي نيروهاي مسلحِ خود-كش و نيروي حلقه به گوش و چشم-كور انتظامي به زن و دختر و مادر مردم (من، شما، مردم) هيچ نيست. چطور نيروي حلقه به گوش انتظامي با آن عمله و اكرهي عقدهاي و كينهاي و مستبدش ميتواند به مادر و خواهر و همسر من و شما تهمت فاسد بودن بزند و با زور و تهديد و ارعاب همه را مجبور كنند تا زير چادرهاي سياه ماتمزده و زشت خود مخفي كنند و اين هيچ اشكالي ندارد و اينكه به نام "امنيت اجتماعي" و با حمايت مقام رهبري و احمدي نژاد و مجلس دارد "امنيت" را حقنهي مردم ميكند كاملاٌ قانوني و به نفع همه است، اما تا يك استادي به اشتباه يك شوخي نسبتاً ناجور با يك دختر (كه بيشتر از محجبه بودن سياسي و پليسي و اطلاعاتي تشريف دارند) ميكند علم "وا اسلاما" ميافرازند و با چنگ و دندان نشان دادن قصد دارند نه تنها آن استاد كه بسياري ديگر را جر واجر كنند و جريان انقلاب فرهنگي را شديدتر كنند. هر چند كه استاد زرين كلك اشتباه كرده اما به نظر من قابل "معاوضه" (كسي اينجا طلب بخشش نميكند، هرگز) با سر سوزني از استبدادها و هتك حرمتها و زورگوييهاي همانهايي است كه از غم اين "فاجعه"ي مضحك دارند خود-كش ميشوند. اشتباه تاكتيكي استاد كه خود من آن را نميبخشم اين است كه نبايد گزك را دست اين حرامزادهها ميداد. اين اشتباهي جبرانناپذير است كه ضررش بسيار گسترده و فراوان خواهد بود كه همين انقلاب فرهنگي كوچكترين آن خواهد بود. مجال دادن براي اعتراض به نيروهاي خود-كش تحت هر شرايطي اشتباه و نابخشودني است. استاد شما اشتباه كرديد و اميدوارم كه جبران كنيد.
د- نحوهي گسترش اطلاعات و خبرها در اينترنت كه تا اندازهاي يك نقش تعين كننده بر عهده دارد (يا در سالهاي آتي خواهد داشت) نشان از بيعرضگي و سستي و تنبلي ما دارد. وقتي كه نيروهاي خود-كشِ مسلحِ استبداد گرا تا اين حد سريعالعمل و دقيق هستند و با اين گستردگي عمل ميكنند، ما بايد سريعتر و دقيقتر و هماهنگتر عملكنيم. منظورم از "ما" اين نيست كه يك مجموعه يا يك حزب يا حركت يا ... وجود دارد كه چند نفر عضو آن هستيم (كما اينكه وجود چنين حركتي ميتواند سودمند باشد) بلكه اين است كه هر كدام از ما (من، شما، همه) كه احساس خطر ميكنيم موظف هستيم كه عمل كنيم و درست و حساب شده عمل كنيم. در اين يك مورد تنبلي كردن كاملاً اشتباه است، اشتباهي كه استبداد گراها و فاشيستها از آن استفاده كرده و چنان ضربهاي به پيكر آزادي و آرامش زندگي مان ميزنند كه كمر نسلهاي بعد از ما نيز ديگر راست نخواهد شد. لزوم ايجاد يك همت شخصي و يك دغدغهي هميشهگي به منظور دستيابي به آزادي و آرامش و رفاه و البته قانون و سياستمداريِ انديشهورزانه چندان كم از لزوم خريد خانه يا سرمايهگذاري براي آينده ندارد، بلكه مهمتر و ضروريتر است. اما اين همت اول از همه بايد شخصي باشد و بعد نظاممند و جمعي و اجتماعي.
ه- با توجه به طريقهي انتشار و مطالب مندرج در آن چهار نشريهي دانشگاه اميركبير و با شناختي كه من از دو تا از نشريههاي مورد اشاره، ميتوان شك كرد كه اين عمل توسط خود نيروهاي خود-كش انجام شده است، براي محك زدن حريف، براي راه اندازي جنجال و ناامني و ترس، ايجاد بهانه براي در هم كوبيدن بي دليل مشتي دانشجوي نسبتاً درگير انديشه و نيز مهمتر از همه به راه يك جريان پيوسته و حسابشده كه منجر به ايجاد محيطي رعبآور و پر از خفقان ميشود و تحت آن ميتوانند به هر كار استبدادي و ظالمانهاي (از جمله بريدن نان هزاران كارگر، دستگير كردن و كتك زدن معلمان، كتك زدن و دستگير كردن دانشجويان، بيرون انداختن اساتيد برجسته و عالم و هنرمند و "ديگر انديش"، زورگويي به خانمها و دخترها براي حفظ حجاب) دست بزنند تا شايد گند و كثافتهاي اقتصادي و سياسي اين رژيم و مخصوصاٌ اين دولت محترم در نيايد. به قول آن تازه-جوان خود-كش بسيج (حداقل) سالي يكبار بايد انرژي اش را تخليه كند و امسال در همين موارد فرصت خوبي براي اين كار است. راستي منشا اين همه كينه و سنگدلي و تجاوزكاري و بلاهت در چيست؟
و- دليل اينكه به برخي مطالب بالا لينك ندادم (هر چند كه با يك جستجو به راحتي يافته ميشوند) اين است كه نخواستم بيشتر از اين شبكهي اطلاعاتي آن نيروهاي خود-كشِ فاشيست گسترش يابد و گرنه تمام مطالب را با دقت و حوصلهي فراوان خوانده و ذخيره كرده ام. در اين ميان لينك ميدهم به:
مطالب آقاي مهدي محسني در وبلاگ جمهور كه با جديت و دقت خاصي مطالب را دنبال كرده و نشر داده است: فرشتهي كچلي كه دردسر ساز شد، اين دانشجوي محجبه كيست؟، چه آشوبي است، اين دو دختر محجبه، استاد بيجنبه يا اساتيد ليبرال!؟. و دستمريزاد ميگويم به ايشان بابت مطالب جاندار شان و داشتن و دنبال كردن نگرانيهاي ارزشمندي كه بعضاٌ مشترك و آشنا هستند.
همچنين به مطلب نقطه.الف گرامي لينك ميدهم كه همين مطلب اش من را در مطلع كرد و توصيه ميكنم خواندن نظرات آن مطلب را كه نكات ظريف و مهمي در اش به چشم ميخورد.
نيز لينك ميدهم به مطلب سايت بالاترين كه تعداد زيادي لينك در اين مورد جمعآوري كرده است.
باقي لينكها و مطالبي كه نوعي اعتراض عليه اين اعتراضات اخير است را بگوييد تا بگذارم همينجا.
---------
پينوشت 1- آن باده كه دلها را از غم دهد آزادي...............پر خون جگر گردد چون دور به ما افتد (حافظ، تصحيح شاملو، غزل 111)
پينوشت 2- عذر ميخواهم از اينكه در نوشتن اين مطلب تاخير داشتم. ميدانم كه مشغلههاي كاري و غير كاري و حتي دردهاي اين قلب آويزون و شل و ول نميتونه دليل خوبي باشه. قول ميدهم كه جبران كنم.
پينوشت 3- تشكر ميكنم از شباهنگ ام كه براي تهيه و مرور مطالب وقت گذاشت، صبورانه حرافيهايم را شنيد، متن را تصحيح كرد و ياري ام داد.
2 comments:
said...
هم مطلب لینک شد و هم سایت تان.
روزگار به کام
said...
موشکافانه و دقیق است.و به نظرم هنوز هم باید این "بودن"را ادامه داد و به این زودی ها موضوع را آرشیو نکرد.آفرین.به نظرم باز برگردم.موفق باشید